به جز از حرف تو در شهر،سخن نشنیدم
سخنی هست اگر غیر تو من نشنیدم
قرَنی هاست دراین قرن اگرچه کم و بیش
از اویس قرنی جز به قرَن نشنیدم
قامتِ سرو اگر چه به چمن باید جُست
قامت توست که از سروِ چمن نشنیدم
شمه ای عطرِ حوالی ِ خیالت را من
از نواحی ِ ختایی و ختن نشنیدم
بهتر از عشق و هوای تو چو فرهاد شدن
جان شیرین به هواداری تن نشنیدم
در گلستان نگاه تو چه رُستن هایی
که من از یاسمن و سرو و سمن نشنیدم
بهرام باعزت