قسم خورده ام تا به روزی که آیی کنار دل من
غزل ها سرایم برای تو ای خوشگل من!
سیاووشم و راهِ سوگندِ آتش گرفتم
نه سودابه که ذاتِ پروانگی مشکل من
به دیگ محبت هر آن کس که جوشیده بینی
نبینی در آن دیگ و در او به جز قل قل ِ من
ز درس ازل تا به دانشگهِ روز محشر
همه عاشقانند شاگردِ یک محفل من
اگر ایمن از جاده ی عشق ،مجنون گذشته
میسّر نبود آن به جز لیلی ِ محمل ِ من
منم کاشته تخم مستی به خاک پرستش
که نابِ پرستش به جام من و حاصل من
بهرام باعزت