گر همیشه پیش من بودی چه می شد از تو کم
خانه ای را که به خون دل برایت ساختم
سیل اشکم بُرد آسان در هوایت لاجرم
زندگی گسترده بر من تا ،به پیش پای تو
فرشی از تار نگاه و پود حسرت گسترم
در تمام عمر اگر یک دم ببینم روی تو
در تمام عمر گویم شکر یزدان دم به دم
شاد از این دنیا قدم بیرون گذارم گر دمی
تو به دنیایی که باور هست بگذاری قدم
هر که بیند روی زیبایت به عالم عاقبت
کم نیامد راستی از قامتِ گل در خزان
آنچنان که قد من شد در غم عشق تو خم
بهرام باعزت