در این جهان که هوس های سرسری کم نیست
به جز تو این دل من از هوس بری کم نیست
من از لطیفی ات ای مهر ! ترسم از وصلت
وگرنه لطف تو در ذره پروری کم نیست
مسیح وار شکایت برم به اوج صلیب
که بوده تا به جهان اوج داوری کم نیست
در این زمانه که مس طعنه می زند بر زر
عجایبی ست که در کیمیاگری کم نیست
روا مدار که دکان عشق تخته شود
که بر حراجی این عینه مشتری کم نیست
کدام کعبه به جز تو ؟ کدام قبله به جز تو ؟
به راه بادیه این کوری و کری کم نیست
به مرغ جان من از گلسِتان نشانی ده
به آشیانه ی ویران مجاوری کم نیست؟
بهرام باعزت