گلی از باغ دلم چیدم
هدیه ی یار
در هوایی سحری
غرقِ بهار
دیدمش در گذرِ کوی قدیم
پا به دل ، چشم خمار
قامت وحشی او
رنگ طراوت ها بود
رنگ محراب نماز
رنگ ایمان
رنگ آتش در مهر
رنگ طاعت ها بود
پیش آن قامتِ مست
ساغر از دل بایست
تا به خود آیم و گل هدیه کنم
دل من رفت از دست
بهرام باعزت